معجزه ی عشق ♥️8p

✨𝙼𝚊𝚑𝚍𝚒𝚜✨ ✨𝙼𝚊𝚑𝚍𝚒𝚜✨ ✨𝙼𝚊𝚑𝚍𝚒𝚜✨ · 1402/05/01 14:10 · خواندن 2 دقیقه

برید ادامه مطلب

 

 

 

همه جا بوی عطر میداد و اتاقش خیلی شیک و تمیز بود . میز من روبروی میز آدرین بود.
+)چرا میزامون رو کنار هم نزاشتی؟
-)چون اونطوری دیدنت برام سخت میشد و باید همش سرمو میچرخوندم!
+)که اینطور!!!!!!

رفتم روی صندلیم نشستم و متوجه شدم میز و صندلیم عوض شده! صندلیم چرم بود و رنگش قهوه ای بود و واقعا نرم بود و بوی نو میداد. میز ساده و در عین حال با کلاسی برام گذاشته بود که تقریبا طولش یک و نیم متر بود
و رنگش مشکی بود.

-)دوستش داری؟
+)هوم عا کیو یعنی چیو؟
-)در جواب کیو سوالم این بود که من و دوست داری؟! و در جواب چی رو سوالم این بود که وسایل جدید تو دوست داری یانه؟
+)خب آره خیلی ممنون میزم خیلی قشنگه!
-)نگفتی! منو دوست داری؟
+)این دیگه چه سوالیه!!!!ببینم چیزیت شده؟جدیدا عجیب شدیا!!!
-)جدیدا؟ باید یادآوری کنم ما یه هفته هم نمیشه که با همیم
+)حق با توعه. تو کلا آدم عجیبی هستی آدرین. آره من دوستت دارم، تو چی منو دوست داری؟

-)خب راستش تو زندگیم تا حالا کسی منو دوست نداشته جز مادرم اما تو ... منو دوست داری، چطور میتونم دوستت نداشته باشم
+)خب دیگه باید به کارمون برسیم.
-)حق با توعه

صدای در: تق ... تق

-) بفرمایید
∆)آقای آگراست پروژه ی ساختمانی که آقای بورژوا سفارش دادن منتفیه !!
-)اما چرا؟
∆) ظاهراً دارن نقل مکان میکنند
-)اوه باشه ممنون میتونید برید خانوم رأسی!

منشی شرکت یعنی همون خانم راسی در رو بست و رفت ... و ما دوباره به کار مشغول شدیم بعد یه مدت که بدنمو کشیدم و آروم گفتم: آخخخ خسته شدم
-)دیگه یکم استراحت کن امروز زودتر برو خونه
+)اما...
-)اوه متاسفم فراموش کردم که کلید نداری
+)نه نه عیبی نداره یه جا پیدا میکنم

از شرکت خارج شدم میخواستم چیزی بخرم که فهمیدم پولم تموم شده....

 

 

شرط پارت بعد: ۱۵ کامنت ۱۲ لایک❌❌❌