The last world ♠️

Melody Melody Melody · 1402/04/29 22:14 · خواندن 2 دقیقه

بچه ها اینم پارت دو مرسی که حمایت کردین ♥️😙

این همون رمان دنیای آخر هس 

فقط اسمش رو انگلیسی کردممم

خوش حال میشم اگه لایک کنید😊

چمدونم رو سریع جمع کردم 

مثل همیشه داشت دیرم میشد 😪

هواپیما ساعت ۴ و نیم حرکت میکرد و من فقط ۲۰ دقیقه وقت داشتم 🤏

لوکا _  عزیزم من تو ماشین منتظرتم  .

چمدونم رو گذاشتم تو صندوق عقب (مگه لوکا مرده که تو گذاشتی )

نشستم و در ماشین رو بستم .

مری _ لوکا بریم ¡¡¡

خدارو شکر جزو نفرات آخر رسیدم بلیط رو دادم و رفتم به گیت پرواز (رفتی به گیت پرواز و بلیط رو دادی ¡😺)

_صندلیم شماره ۱۵ هس 

چرخیدم و یه لحظه احساس کردم آدرین رو دیدم 🗡️

(آن سوی ماجرا ♦️)

فلیکس _ دیدمش صندلی اش شماره ۱۵ هس من چهار تا صندلی باهاش فاصله دارم 😈(یه فکر شوم دیگه از فلیکس 💣)

آدری: اوک ....    فقط اگه دست به مری زدی نزدی هااااا وگرنه به گاااا.و داری میری ، شیر فهمه ?!

فلیکس _باشه داداش آروم 👿، حالا مگه چی هست ¿👐🏻 (هیچی فقط خیلی خوش هیکل هس 🗡️). هواپیما داره بلند میشه . بای ¡  قیق قیق قیق 🤣

(بر میگردیم به این سوی ماجرا ♥️)

درینگ درینگ (آهنگ زنگ گوشیه 🤦🏻‍♀️)

مری _ الو سلام آلیاااااا چطورییی ..

نرفته دلم برات تنگ شده 🥺

آلی _سلام مرینت به موقع رسیدی 🙂منم دلم برات تنگ شده همینطور لوکا و بقیه 😊

مری _ آها راستی به لوکا بگو گل هارو آب بده ! (خوب که فقط دو روز داره می‌ره 🫥)

آلی _ خودش شنید 😐 همه جر خوردن از خنده هاهاااا خخخخخ 

مری _ بله دارم می‌شنوم 😅 اوه هواپیما می خواد بلند شه بای بوس 😙

آلی _ بای .

.

.

.

(یک جای جدید 🙂)

¿¿¿ : نورا بال های تاریکی باز شن (صدای زنانه ) جییززز (صدای تبدیل شدن)

احساسات منفی خوبی حس می کنم

خشم زیاد .  آکوما ی من برو و قلبش رو شرور کن *-* 

..... 

امیدوارم خوشتون اومده باشه 🔗♥️

....

نظرات و پیشنهادات و انتقادات شما دوستان باعث بهتر شدن مطالب من خواهد شد .... 😁