دنیای پیچیده عشق ❤️
دنیای پیچیده عشق ❤️
«پارت پانزدهم»
بفرمایید 👇🏻
مرینت :
وقتی رسیدم مدرسه رفتم پیش الیا و کلی فحشش دادم ( حاجی کلی کمکت کرده به آدری برسی بعد فحشش دادی؟) که چرا این کارا رو زودتر نکرده بود ( اوکی تو کلا مشکل داری 😅) و اونم فقط به داد و بیداد های من می خندید و بهم گفت : دیشب که چیزی رو از دست ندادم .
بهش گفتم : نه هیچی از دست ندادی ( اره هیچی ، لوتون بدم ؟)
بعد باهم رفتیم سمت کلاس ، بعد منتظر آدرین بودم که یهو دیدمش و براش دست تکون دادم و اونم اومد پیشم نشست ، بله من از الیا خواهش کردم که کل سال رو پیش نینو بشینه ( آهان بعد کی بود به الیا فهش میداد که چرا رفته بغل نینو نشسته 😒)
بعد وقتی مدرسه تموم شد رفتم خونه عکس های آدرین رو دوباره تو اتاقم چشبوندم که یهو گوشیم زنگ خورد .
آدرین بود ، صدام رو صاف کردم و جواب دادم :
+سلام آدرین .
-سلام مرینت خوبی ؟
+ممنون تو خوبی ؟
-اره می خواستم یچیزی بگم .
+اره حتما بگو .
-میخواستم ببینم اگه کاری نداری ساعت ۴ بریم بیرون .
+ااااا..... باشه حتما فقط کجا ؟؟؟؟
-خب پارک کنار برج ایفل .
+باشه حتما ، میبینمت .
-باشه خداحافظ .
+ خداحافظ.
وااااای خیلی خوشحال بودم آدرین من رو به یه قرار رسمی دعوت کرد 💃🏻
بعد وقتی کارم رو انجام دادم ، رفتم تا کمدم رو زیر و رو کنم و یه لباس خوب پیدا کنم ، بالاخره یه لباس پیدا کردم ، یه لباس سفید و سیاه با کت صورتی ، لباسم رو آماده کردم و رفتم تا برای پیک نیک کلی ماکارون و کروسان درست کنم .
آدرین :
وقتی رفتم خونه به مرینت زنگ زدم و دعوتش کردم و رفتم تا برای خودم لباسم رو آماده کنم به یقه اسکی سفید با یه کت مشکی ، قبل از ناتالی خواسته بودم که به پدرم بگه ، که اومد بهم گفت : پدرتون اجازه داده ولی فقط تا ساعت ۸ و همه وسایل هم براتون آماده کردن.
تشکر کردم و بعد رفتم حمام تا برای ساعت ۴ آماده بشم .
وقتی آمدم بیرون ساعت ۱۵:۳۰ بود ، بعد سریع رفتم آماده شدم که یهو پلک گفت : پنیر برای من یادت نره .
منم گفتم باشه و رفتم پایین تا سوار ماشین بشم و برم .
مرینت :
کروسان ها و ماکارون ها رو از فر درآوردم ، که یهو دیدم ساعت ۱۵:۴۵ دقیقه یه جیغ ریزی زدم و رفتم تا آماده بشم وقتی آماده شدم کروسان ها و ماکارون ها رو رو موتور گذاشتم و رفتم به سمت پارک ........
عشقا اینم از این پارت ، امیدوارم لذت برده باشید 😇
تا پارت بعد بای 👋🏻❣️