معجزه ی عشق ♥️5p
سلام بچه ها لطفاً این پست رو بترکونید تا انگیزه بگیرم پارت بعد رو بنویسم و زودتر بدم پست قبلی رو زیاد حمایت نکردید پس این پست رو لایک کنید و همینطور کامنت انرژی دهنده بزارید اگه حمایت ها زیاد باشه امروز بعد از ظهر پارت میدم❤️
حالا برید ادامه ی مطالب ❌
بالاخره مهمونی تموم شد خیلی خسته شدم و خستگی رو توی نگاه آدرین هم حس کردم
-)مرینت دیروقته بریم؟
+)اوه آره حتما ممنونم ازت که باهام اومدی آدرین
بوسه ی کوچولوی کنار لپم زد و گفت: خواهش میکنم پرنسس قشنگم!
از پارتی خارج شدیم و سوار ماشین آدرین شدیم و منو رسوند خونمون . زنگ خونه رو زدم ولی کسی درو باز نکرد!!! کلید هم با خودم نیاوردم. گوشیمو در آوردم تا به مامان زنگ بزنم و دیدم سیزده بار تماس از مامان داشتم
پیام هام رو چک کردم
پیام مامان
سلام دخترم منو پدرت تا یک هفته خونه نیستیم پس نگران ما نباش♡
پایان پیام
وای نه حالا چیکار کنم این موقع شب کجا برم ؟ باید برم توی پارک بخوابم . فردا میرم هتل
-)اتفاقی افتاده مرینت چرا نمیری داخل؟
+)اوه آدرین اینجایی خب... من کلیدم رو نیاورد و خانوادم خونه نیستن پس میرم یه جای دیگه فعلا خدا حافظ مراقب خودت باش آدرین
آدرین دستمو گرفت و کشوندتم توی ماشین با تعجب بهش خیره شدم و گفتم: چیکار میکنی
-)این موقع شب کجا میخواستی بری؟ میریم خونه ی من
+)اما آدرین آخه من نمیتونم بیام خونه ی تو
-) اونوقت چرا؟
ماشینو نگه داشت و منتظر جواب من بود هیچ چیزی برای گفتن نداشتم و سرم رو انداختم پایین که آدرین چونمو گرفت و مجبورم کرد بهش زل بزنم
-)جوابمو ندادی مرینت
با گریه گفتم: ترجیح می دم تو پارک بخوابم تا بیام خونه ی یه پسر بخوابم
غم بزرگی توی چشماش احساس کردم
-) درک میکنم تو به من اعتماد ند..
حرفشو قطع کردم و گفتم: معلومه که بهت اعتماد دارم ولی نمیدونم چرا...
-)میترسی . درک میکنم مرینت ولی اینو بدون من هیچ صدمه ای بهت نمیزنم و هیچ کاری باهات ندارم . من دوستت دارم و برات هرکاری میکنم در ضمن اگر بازم با این همه میترسی میتونی توی یه اتاق خواب جدا از من بخوابی!
از چشماش مشخص بود که ناراحت شده برای اینکه از دلش در بیارم بهش گفتم: من دوستت دارم
بهم با بغض نگاه کرد دلم براش سوخت!!
ماشین رو دوباره روشن کرد و راه افتاد سمت خونش . وسط راه دیگه اصلا باهام حرف نزد...
لایک و کامنت فراموش نشه. لایک و کامنت زیاد شده امروز پارت بعد رو میزارم✨