عشق پر هوس (13)
برو ادامه مطلب
سلام سلام
چطورمطورین؟چخبرا؟
الان حتما میگین پدصگ کدوم گوری بودی پست نذاشتی ی قرنه...خب واقعا ببخشید ولی دلیل دارم اول از همه اینکه ایدع نداشتم دوم ازهمه نیاز ب استراحت داشتم ولی براتون پارت جدید رمانمو آوردم برین بخونین
راستی اون یکی رمانمم چن ساعت دیگه میدم(از اجبار به عشق)
----------------------------------------------
باید فک میکردم،فک میکردم این عشقِ یا هوس مطمئن نبودم که دوسش دارم یا نه؟! اصن اون واقعا دوسم داره؟! از اونجایی که تو دانشگاه تقریبا شناخته بودمش میدونستم آدم کثیفیه ممکن بود دوسم نداشته باشه و فقد ی هوس باشه
هوسی که بتونه ب همه،ی آسیب بزرگ بزنه
با این افکار بِ خودم اومدم،باید هر چه زودتر میفهمیدم،باید از مامانم کمک بگیرم چون الان اون همه چیو میدونه...
با صدای در خدمو جمع کردمو وانمود کردم دارم طراحی میکنم چون احتمالا آدرین بود گفتم:بفرمائید!
ادرین بود درست گفته بودم نباید تغییری توی ظاهرم بوجود میومد وگرنه میفهمید طبق شناختم و چیزایی که ازش فهمیده بودم ادم هوس بازی بود!ولی باهوش بود!
ادرین اومد تو و انگار عصبی بود،گفتم:چی شده؟!چرا انگار عصبی ای؟!
آدرین:چون عصبانیم،و بهتره برای کارات دلیل خوبی داشته باشی؟!
من:کدوم کارا؟عصبانی سر من خالی نکن
آدرین:عاها..ینی نمیدونی که همه چیو گفدی ب مامان؟!
من:عاها....پ فال گوش وایساده بودی! من بهتره بپرسم چه غلطی کردی؟و بهتره دلیل خوبی برا کارت داشته باشی
آدرین:اره فال گوش وایساده بودم...تو چرا همه چیو گفدی؟؟
من:اون مامانمه و سوال پرسید منم جوابشو دادم از اونجایی که معلومه پ بِ همه دروغ میگی؟!ینی اگه مامان واقعی تو این سوال و میپرسید که عاشق مرینتی چه جوابی میدادی؟!دروغ میگفتی؟
ادرین:چون از حسم مطمئن نیسم میگفتم نمیدونم..
من:تو غلط میکنی مطمئن نبودی اومدی گفتی به من
آدرین:گفتم چون میخاستم از حس توام مطمئن بشم بعد اگه دوسم داشتی مطمئن میشدم واقعا دوست دارم یانه؟!
من:آدرین،ببین
ادرین:چیو؟!..
من:هیچی ولش،فقد تا اون موقع که من از حسم مطمئن شم ب دست و پام نپیچ...اوک؟
ادرین:باشه
از اتاق بیرون رفتو در و محکم پشت سرش بست منم داد زدم:هُی چته تو؟
رفتم پایین روس یکی از مبلا نشستم شک کرده بودم نکنه مامان به همه گفته باشه؟ وایییی
دیدم بابا گابریل اومد کنارم نشستو گفت:چی شده دخترم اتفاقی افتاده نکنه با آدرین دعوا کردی؟دیگه دوسش نداری؟
واییی ینی دهن لق تر از مامانم ندیدم ب همه گفته بود وای ینی هیچوقت دنیا با من یار نبوده برا همین گفتم:خب مطمئن نیسم دوسش دارم یا نه ولی مث اینکه پسر شما زود از کوره در میره
بابا:عزیزم پسر من همون گوهیه(با ادب باشین دوستان بجای اینکه بیاین تو کامنتا جرم بدین یکم بخندین🤡)که هست و خاهد بود همین اخلاقشه پ ناراحت نشو دخترم
من:چشم
بابا:عا راستی فردا میخایم بریم خونمون تو پاریس پس وسایلتو جمع کن
من:چشم پدر...
با عصبانیت رفتم تو اتاق آدرین در و محکم کوبیدم که آدرین گف:تو چته؟
من:بیا گاومون زایید مامانم اون بحث و ب همه گفته
ادرین:چیکار کنم الان؟
من:هیچی بتمرگ سر جات راستی فردا قراره برگردیم پ وسایلاتو جمع کن
آدرین:باشه
بعدم از اتاقش رفتمو امدا در اتاقو کوبیدم
خب این پارتم تمومید
سعی کردم طولانی بدم این پارتو ولی در کل بازم ببخشید
پارت بعد و حتما حتما حتما حتما فردا میدم قول میدم فردا بدم
تا پارت بعد بترکونین💥
فعلا بایییی