پرواز با بال خیال P4
سلام به همگی امیدوارم حالتون خوب باشه.من اومدم با پارت چهارم سعی میکنم تمامی اتفاق های کل این هفته رو بنویسم ( منظورم هفته رمان )راستی درخواست هرچی باشه قبوله حتی اگر یک نفر هم بده میزارم . بریم برای ادامه مطلب.....
آدرین :
وقتی صبحانه تموم شد خانم دوپن از من و مرینت دعوت کرد که امروز بریم برای کلاس نقاشیش ، منم که خیلی دلم میخواست رفتم . وقتی رفتیم گفت یه نقاشی از یک نفر با همراهی خودش که دوست داشته باشه بکشیم
لایلا: ( اگر یادتون باشه تو قسمتی که مادر مرینت شرور شد لایلا سر کلاس بود )
وقتی خانم دوپن اینجوری گفت سریع رفتم سراغ آدرین که باهم بکشیم ولی اون درخواستم رو رد کرد و گفت : من خودم کسی رو پیدا کردم بعد رفت سراغ مرینت من خیلی عصبانی شدم و رفتم
مرینت :
وقتی آدرین اومد سراغم خیلی خوشحال شدم و باهم شروع کردیم
پس از پایان نقاشی ....
نقاشی هامون رو به هم دادیم خیلی خیلی قشنگ شده بود و منم بهش دادم امیدوارم خوشش اومده باشه ( تو که نقاشیت خوبه حتما خوشش میاد.
آدرین :
نقاشی مرینت خیلی خوشگل شده بود بیشتر از قبل بهش علاقه پیدا کردم دیگه وقتش بود حسم رو بهش بگم ( هووووووورااااااا بلاخره داره به جاهای خوب خوب کشیده میشه ) وقتی رفتیم خونه من و مرینت رفتیم تو اتاقش بعد من توی راه اومدن....
فلش بک به موقع اومدن:
تو راه داشتم به اینکه حسم رو بگم فکر میکردم که یهو از کنار مغازه گل فروشی رد شدیم بعد بهشون گفتم برم وقتی دور شدن خودم رفتم یه دسته گل خوشگل انتخاب کردم و قایم کردم ( اوللا )
پایان فلش بک...
رفتیم تو اتاق و اینجوری ادامه دادم
از زبان نویسنده : ( بچه ها حرف های مرینت با + و حرف های آدرین با _ مشخص میشه )
_مرینت یه چیزی هست نمیدونم چجوری بهت بگم
+ آدرین کنم یه چیزی باید بهت بگم
_ خوب تو اول بگو
+ نه تو بگو
+_(باهم میگن ) دوست دارم ( عااااااه گلبم )
بعد باهم میخندن ...
_ تو واقعا من رو دوست داری
+ راستش رو بخوای آره تو چی
_ منم دوست دارم خیلی زیاد
+ پس اون دختری که اون روز گفتی دوسش دارم کی بود ( توی قسمت خیمه شب باز دو بود فک کنم)
_ ( توی ذهنش میگه ) الان اگه بگم شاید بفهمه من کیم ولی میگم .
_ راستش اون دختر کفشدوزکی بود
+ ( تعجب میکنه ، توی ذهنش میگه) وای یعنی اون عاشق من بوده عاااااه
+ چه سلیقه خوبی داری راستش منم با اینکه دخترم اون رو دوست دارم
_ واقعا
+ آره
_بعد دسته گل رو میده بهش
× بعد باهم کلی قرار گذاشتن
بعد همون لحظه توی چشم های هم خیره شدن بعد سابین صداشون کرد ( ...... تو این شانس )
رفتن برای ناهار و بارون گرفت بعد هم آدرین گفت که با مرینت برن زیر بارون قدم بزنم مرینت هم قبول کرد و رفتن خیلی گشتم بود ( مثل همون روز اول آشناییشون ) و باهم رفتن بالای برج ایفل و آدرین مرینت رو بلند کرد ( مثل همون قسمت فروزر وقتی لوکا مرینت رو بلند کرد دقیقا مثل اون موقع بدم میاد ) و مرینت هم دقیقا مثل اون موقع بعد دیگه رفتن خونه .
پایان پارت امیدوارم لذت برده باشید من باید یه عذر خواهی بکنم چون گفتم که کل هفته رو سعی میکنم توی این پارت بیارم ولی نشد شرمنده .
ولی هر درخواستی داشتید قبوله حتی اگر یک نفر بده فعلا.