طنز شخصیت ها P3:سیب زمینی ها

سایه ماه سایه ماه سایه ماه · 1402/04/05 23:06 · خواندن 2 دقیقه

امیدوارم از این پارت لذت ببرید.

.....در حال خواندن مانگای مورد علاقه اش است که ناگهان با صدایی از جا می پرد.

صدای ******و """""(بجای این دو نفر دو کاراکتر داستانی که همیشه دعوا های آنها باعث سرگرمی و خنده شما می شوند را قرار دهید) از آشپز خانه بلند میشود.

*****: بهت گفتم که سیب زمینی ها رو اینطوری باید سرخ کنی! 

"""""": دارم تلاشم رو میکنم! چرا درک نمیکنی!؟

******دیگری را به کنار هل میدهد و میگوید: خوب نگاه کن. 

****** با سرعت و مهارتی دیوانه بار سیب زمینی ها را سرخ میکند.

*****:دیدی؟!

""""" *****را هل می دهد: برو کنار. خودم فهمیدمم چیکار کنم.

****:خوبه. امیدوارم گند نزنی.

""""""و*****شروع به سرخ کردن سیب زمینی ها میکنند که ناگهان پدر مرینت آنها را کنار میزند و می گوید: اشتباهه. دارید سیب زمینی ها رو استباهی می پزید.

******با طعنه می گوید: پس اگر اینطوره راه و روش درست پختن سیب زمین را به ما نشون بدید.

پدر مرینت: با کمال میل.

*بعد از مدت ها*

پدر مرینت کیک را از فر در می آورد و با افتخار میگوید: و اینگونه سیب زمینی می پزند.

......از پشت دیوار و به آرامی میگوید: کیک سیب زمینی ندیده بودم که حالا دیدم.

آدرین از پشت.......ظاهر می شود. و میگوید: سلام!

......نیم متر از جا می پرد و می گوید: یا ابلفضل!

آدرین با کنجکاوی داخل آشپز خانه را نگاه میکند: اونجا چه خبر شده؟

.......:راستش رو بخوای خودمم نمیدونم.

در آشپز خانه ناگهان مادر مرینت پشت سر پدر مرینت ظاهر میشود و به همه یک سکته ی مغزی ریز میدهد.

مادر مرینت: دارید چیکار میکنید؟

پدر مرینت: من فقط داشتم به این دوتا روش درست سرخ کردن سیب زمینی را یاد میدادم.

مادر مرینت به کیکی که در دست پدر گرانقدر مرینت است نگاه میکند و میگوید: ولی اینکه سیب زمینی سرخ کرده نیست. این یک کیکه.

مادر مرینت خود را برای پخت و پز آماده میکند: بزارید به شما طعم حقیقی سیب زمینی را نشان دهم.

بعد از مدتی هر کس یک مدل سیب زمینی می پزد و سیب زمینی ها تمام میشوند.

......در حال تلاش برای فرار کردن است که توسط مرینت متوقف می شود.

مرینت: هی ......! میشه برای ما یکم سیب زمینی بخری؟

......: اول اونا رو بخورید بعد بازم بخوایید!!!!

آدرین: چی گفتی؟

.....: من میرم سیب زمینی بخرم.

در نهایت ......برای خرید سیب زمینی بیشتر از یک بار به بیرون از خانه می رود.

و در روز بعد همه به خاطر پرخوری دچار دلدرد شدند و .......هنوز که هنوز است نتوانسته ادامه ی مانگا اش را بخواند.