طنز شخصیت هاP1

سایه ماه سایه ماه سایه ماه · 1402/04/03 21:39 · خواندن 2 دقیقه

اگر خوشتون اومد بازم میزارم.

حاکماث رو به لیدی باگ و کت نوار میکند و میگوید: میشه یک روز هم که شده من جای شما باشم؟

کت نوار: شرمنده بابا. ولی اگه اینکار رو بکنی داستان نابود میشه.

لیدی باگ:نه.

زویی: سلام بچه ها ! من یک ایده برای اختلافات بین حاکماث و پسرش دارم.

دیگران به او نگاه میکنند.

زویی: هر دو تا تون باید برید پیش روان پزشک!

زویی ادامه می دهد: و برای مرینت هم...فک کنم اون باید به کلاس های تقویت عزت نفس بده.

آلیا با ناراحتی به زویی میگوید: مرینت خیلی هم خوبه! این تو هستی که باید کلاس عزت نفس بدی.

زویی: آه. خب. راست میگی.

لیلا: منم باید بتونم با یکی صادقانه حرف بزنم. و منظورم هر کسی جز آدرین، گابریل، مرینت و باقی هم کلاسی هام هست.

لایلا ادامه میدهد: آخه ببین چه مقدار فشار روانی روی من هست! پدر آدرین از من میخواد از پسرش محافظت کنم و آدرین میخواد که با وجود نفرتم نفرتم از مرینت بهش آسیب نزنم. گیج شدم!

یکی از کاراکتر های ساخته دست نویسندگان ( برای من اون شخص الناز هست ولی بقیه میتونند به جای ...... اسم هر کاراکتر که دوستش دارند رو بزارن) وارد صحنه میشود و میگوید: عزیزم مشکل تو با رفتن پیشش روان پزشک حل نمیشه. باید بری تو ی قبرستان.

لایلا با تعجب میپرسد: چرا قبرستون؟

....: چون باید یک جا خاکت کنیم دیگه مگه نه؟ و همچنین چون مرده ها نمیتونن حرف بزنند.  پس کسی نمی شنود چی میگی.

لایلا: مورد اول رو نیستم . ولی با مورد دوم موافقم.

.....: خیلی خب پس با این حساب...لایلا هیتر ها میتوانند با خیال راحت به تو حمله کنند.

لایلا: چی؟

ناگهان لایلا مجبور میشود از دست هزاران هزار انسان که دارای همه نوع وسیله از جمله دمپایی مادر و کمربند پدر هستند فرار کند.