?Who is the king
پارت ۳۶
قرار بود زود تر بدم ولی دیشب انگشتم شکست امروزم دکتر بودم دیر شد دیگه ببخشید
P36
مرینت
دست و صورتمو شستم لباسمو عوض کردم و رفتم پایین
باباتو مغازه بود و با مامان صبحانه خوردیم
مثل همیشه تو فکر بودم
مامان : به چی فکر میکنی ؟
من : میشه یه سوال ازت بپرسم ؟
مامان : بپرس
من : فکر بین دو نفر گیر کردی یکیشون ادمای زیادی درورشه پولدار و خفنه و تورو انتخاب کرده و اون یکی همیشه تنها بوده و با دیدن تو تورو انتخاب کرده تو کدومشون رو انتخاب میکنی ؟
مامان : نمیدونم خوب باید ببینم کدوم رو بیشتر دوست دارم
من : فکر کن اونی که تنهاس
مامان : پس اونو انتخاب میکردم حالا چرا میپرسی ؟
من : همینطوری
مامان : اون یه نفر تویی پولداره ادرین و تنها همون پسره که فامیل صاحب کارت بود و یه روز تورو رسوند خونه درسته ؟
من : نه اصلا !
مامان : تنها پسرایی که دورور تو دیدم اون دوس پس حتما خودشونن
من : من دیگه میرم !
بلند شدم و رفتم پارک نزدیک مدرسه ادرین روی نیمکت نشسته بود رفتم سمتش بلد شد و بغلم کرد
من : خوبی ؟
ادرین : وقت زیادی ندارم فقط اینو بدون که امدم ازت خداحافظی کنم
من : خداحافظی ؟!
ادرین : اگه تو موقعیت دیگه ای بودم دوست داشتم باهم ازدواج کنیم و خوشبخت بشیم
من : تو داری ازم جدا میشی ؟!
ادرین : متأسفم ولی من مجبکرم پادشاه باشم پادشاه ثروت خانوادگیمون
من : من تو رو دوست داشتم من میخواستم باهات ازدواج کنم من کلی نقشه کشیده بودم ولی تو همه ارزو های منو خراب کردی !
بدو بدو از اونجا دور شدم
یسسسسس
دیگه دو راهی تموم شد ! مثلث عشقی تموم شد خودش عقب کشید !
بزار این خبر خوب رو به اتسوشی بدم
گوشیمو دراوردم و شمارشو گرفتم
البته اگه جواب بده
بعد از چنتا بوق جواب داد
من : چه عجب جواب دادی !
اتسوشی : جلوی دست بود دیدم
من : حالا بیخیال اینا میخوام یه خبر خوب بهت بدم ادرین خودش امد ازم خداحافظی کرد !
اتسوشی : اها چه خوب
من : اره خیلی ..... صبر کن ببینم این کار تو بود ؟
اتسوشی : تقریبا
من : اما چطور